ریانون و کلینتون در ماه اکتبر ازدواج کردند 2021. کلاسیک خود را داشتند عروسی شیک جایی که آنها ملاقات کردند- USC. ما عاشق خواندن آنها هستیم داستان عاشقانه و بنابراین افتخار می کنم که بخشی از عروسی آنها باشم. تصاویر زیبا نشان می دهد که رابطه آنها چقدر محکم است. ریانون در ما جذاب به نظر می رسد لباس عروس با خط A ANNE! با آرزوی موفقیت برای این زوج دوست داشتنی که واقعاً لیاقت یکدیگر را دارند!
اعتبار عکس: @jimkennedyphotographers ; سبک لباس: Anne LD5801
از اینکه وقت بگذارید و بفهمید برای عروسی خود چه می خواهید - از لباس بسیار مهم گرفته تا محل برگزاری تا طعم کیک نترسید.. داشتن یک چشم انداز زمانی که خود را شروع می کنید برنامه ریزی جشن عروسی باعث می شود که این روند در ایجاد روز رویایی شما بسیار کم استرس تر و لذت بخش تر باشد!
همیشه میدانستم که میخواهم عروسی منحصربهفرد داشته باشم و من و شوهرم را به عنوان یک زوج منعکس کند. من میخواستم همه چیز جاودانه و شیک باشد - درست مثل لباس مجلسی COCOMELODY! من و کلینتون تصمیم گرفتیم عروسی خود را در دانشگاه کالیفرنیای جنوبی برگزار کنیم، زیرا برایمان احساس میکردیم که خانهمان بود. این نه تنها جایی است که ما در دوران دانشجویی با هم آشنا شدیم، بلکه همچنین جایی است که پدر و مادرم چهل و پنج سال پیش در دوران دانشجویی با هم آشنا شدند.! USC از بسیاری جهات غرق در سنت است ... درست همانطور که ما می خواستیم عروسی ما باشد!
نحوه آشنایی ما…
در آخرین ترم تحصیلی من در USC (برو تروجان ها!), یکی از بهترین دوستانم مدام به من می گفت که باید با یکی از دوستانش ملاقات کنم که چندین بار در مورد من سوال کرده بود.. اصرار دوستم چند ماه ادامه داشت تا اینکه یک شب در ماه دسامبر - زمانی که احساس می کردم نسبتاً گستاخ بودم., احتمالاً به دلیل کمبود خواب و قهوه فراوان به دلیل فینال ها - من برای او درخواست دوستی در فیس بوک ارسال کردم. بعد از چند پیام جذاب این طرف و آن طرف, ما برنامه ریزی کردیم که برای قهوه همدیگر را ببینیم. روز فرا رسید و من به استارباکس رفتم تا او را با کلاه بابانوئل پیدا کنم, بله درست است - کلاه بابانوئل! فکر اولیه من این بود که «فرار کن!اما صدای کوچکی در سرم به من گفت که بمانم. با تشکر, صدای کوچک ... بهترین توصیه همیشه!
از همون اول با قهوه هامون نشستیم, هرگز یک لحظه سکوت ناخوشایند وجود نداشت. در آن شب خاطره انگیز دسامبر بیش از چهار ساعت صحبت کردیم. ما در مورد زندگی خود صحبت کردیم - از کودکی تا مدرسه و برنامه ریزی برای آینده - هرگز متوجه نشدیم که این برنامه های آینده روزی شامل یکدیگر می شوند.! پس از آن شب برای چند ماه آینده, اگرچه ما فقط چند بار همدیگر را دیدیم, ما اغلب صحبت می کردیم.
من می دانستم که کلینتون خاص است زیرا چقدر راحت می توانم در مورد هر چیزی با او صحبت کنم. به سمت پاییز بعدی - تازه فارغ التحصیل شده و در دنیای کار - حرکت کنید تا متوجه شویم پانزده دقیقه دور از یکدیگر زندگی می کنیم.! چند بار بیرون رفتیم و بعد مرتباً همدیگر را دیدیم. همه چیز پیشرفت کرد و ما شروع به دوستیابی کردیم. در طول هفت سال و نیم گذشته ما به طرق مختلف با هم رشد کرده ایم. ما پیروزیها و باختهایمان را به اشتراک گذاشتهایم و یکدیگر را به سمت بهترین نسخههای خود سوق دادهایم.
من همیشه بر این باور بودم که همه چیز زمانی اتفاق می افتد که انتظارش را ندارید. من می دانم که هرگز انتظار نداشتم یک قرار قهوه معمولی در یک شب سرد دسامبر - با این حال با پسری با کلاه بابانوئل - بیشتر از این باشد.. اما این بود و هست و ما نمی توانستیم از این خوشحال باشیم!
سفر…
من و کلینتون ماه ها بود که برای تعطیلات خود به اروپا برنامه ریزی کرده بودیم. ما برای Oktoberfest و بازدید از قلعه Neuschwanstein به پاریس و سپس مونیخ سفر می کردیم.. این اولین سفر کلینتون به خارج از کشور بود، بنابراین من یک آژانس مسافرتی فوقالعاده شدم…هیچ موزهای بدون بازدید باقی نماند., هیچ باگتی نخورده باقی نمانده است! اینکه بگویم من کمی درگیر برنامه ریزی سفرمان بودم، دست کم گرفته می شود.
برای اینکه ماجراجویی ما حتی خاص تر شود, والدینم در دومین شب ما در پاریس یک شام در هتل تراس در مونمارتر به ما هدیه داده بودند., که خیلی منتظرش بودیم. نمی دانستم این شبی خواهد بود که هرگز فراموش نمی کنم! همانطور که داشتیم آماده می شدیم, کلینتون مدام می گفت ما نمی توانیم دیر کنیم, او می خواست آنجا باشد 6 بعد از ظهر. من فکر می کردم که کمی عجیب بود زیرا رزرو شام ما تا قبل از آن انجام نشده بود 8 بعد از ظهر. اما زمانی که او در بار هتل نوشیدنی ارائه کرد تا بهانه ای برای زود رسیدن, من با خوشحالی با آن همراه شدم, چه کسی نمی خواهد? کوکتل در تراس بالای «پاری» با منظره ای خیره کننده از شهر نور!
پیشنهاد ما…
ما نوشیدنی سفارش دادیم و کلینتون گفت که میخواهد با من یک عکس پانوراما از شهر بگیرد و به منظره نگاه کنم., یعنی پشتم به او بود. همانطور که عکس بعدی اینستاگرامم را تصور می کردم، مجبور شدم! در نهایت - پس از آن چیزی که برای همیشه بود - کلینتون از من خواست که برگردم و همان طور که کردم, دیدم روی یک زانو افتاده بود. همانطور که آنجا ایستاده بودم, در لباس آستین دار مخمل مشکی قدیمی ام, با این حال به جای احساس سرما شروع به مه آلود شدن و نم نم باران کرد, من گرما و عشق باورنکردنی -بیشتر از آنچه قبلاً احساس کرده بودم- برای مردی که در مقابل من زانو زده بود احساس کردم.. بین شادی و هیجان و اشک, همانطور که مه از چشمانم پاک شد, زمزمه کردم بله!
برای زیباتر کردن شب (اگر این امکان وجود داشت) کلینتون عکاسی را استخدام کرده بود تا لحظهای را ثبت کند که به این معنی بود که میتوانیم آن را بارها و بارها از طریق عکسها زنده کنیم.. به دنبال تبریک های غریبه ها, ما را به داخل رستوران همراهی کردند تا از شگفتانگیزترین شام لذت ببریم - شگفتانگیز زیرا برای اولین بار به عنوان یک زوج نامزد غذا میخوردیم.! با اینکه اون شب رستوران خیلی شلوغ بود, ما در دنیای خودمان بودیم. انگار فقط ما دو نفر بودیم.
به دنبال یک شام لذیذ به سبک واقعی فرانسوی, یک لحظه از خودم عذرخواهی کردم اما وقتی برگشتم, میز ما خالی بود. با یک نگاه به حالت گیج من, یک گارسون به کمک من آمد و به سمت منطقه کوچکی در نزدیکی جلوی رستوران به من اشاره کرد. کلینتون ترتیب داده بود که دسر و شامپاین در بالکن خصوصی مشرف به برج ایفل سرو شود.. نوشیدن یک شامپاین درخشان با نامزدم, همانطور که شهر نور در زیر ما می درخشید, در عالی ترین شب زندگی ما, واقعا یک رویا بود!
من و کلینتون تصمیم گرفتیم نگاه اولیه نکنیم، بنابراین لحظهای که درهای کلیسا باز شد - و او مرا با لباس نفیس و با روبندهای ساتن بریده شده روی صورتم دید - در محاصره خانواده و دوستانمان بود. جادویی ترین لحظه ای که می توانستم تصور کنم!
وقتی شروع به جستجو کردم، سبک لباس پوشیدنم را میدانستم، اما به نظر نمیرسد جایی پیدا کنم. پس از ساعت ها تحقیق آنلاین در یک بعد از ظهر بارانی ژانویه در 2019, من وب سایت COCOMELODY را پیدا کردم و خودم را دیدم لباس رویایی! وقتی دیدم یک نمایشگاه در لس آنجلس با قرار ملاقات در آن هفته وجود دارد, به مامانم پیام دادم, قرار ملاقات گذاشت و بقیه اش تاریخ بود!
چیزی که برای دوست داشتن وجود نداشت?! روشی که دامن سرازیر میشد، در حالی که تمام شب را روی چیزی که هوا به نظر میرسید، میچرخیدم و به جذابترین یقه میرفتم که به من احساس یک شاهزاده خانم میداد - البته, چه کسی می تواند فراموش کند - جیب ها!
COCOMELODY از هر نظر کاملاً شگفت انگیز است. نمایشگاه لس آنجلس بسیار گرم و پذیرایی با افراد آگاه است, کارکنان در عین حال قابل دسترس. برای تغییراتم, من با آلبرت کار کردم, که لباس من را به کمال تغییر داد! سپس, زمانی که تاریخ اصلی عروسی من در ماه مارس است 2020 به دلیل کووید به تعویق افتاد, COCOMELODY مطمئن شد که از لباس من به خوبی مراقبت شده است. وقتی بالاخره توانستیم تاریخ عروسی خود را تغییر دهیم, COCOMELODY درست از جایی که ما آن را ترک کرده بودیم انتخاب کرد تا لباس من برای روز بزرگ آماده شود! از COCOMELODY برای ایفای چنین نقش مهمی در عروسی من تشکر می کنم!