در حالی که برخی از زوج ها دیدن یکدیگر را مهم می دانند قبل از مراسم در روز بزرگ, لحظه ای که آنها یکدیگر را در محراب می بینند بسیار خاص است. اما در این اعصاب خردکن دقیقاً در سر داماد چه می گذرد, لحظه احساسی?
این سوال روز چهارشنبه توسط کاربر برای انجمن Reddit مطرح شده است بهانه ها_که_می_دانم. او نوشت, “من و شریکم اواخر امسال ازدواج می کنیم, و من آنقدر عصبی هستم که او از این لباس متنفر خواهد شد, مراسم, یا بدتر, افکار دومی دارند و ممکن است به فکر دوری دویدن باشند, خیلی دور. اولین بار که عروست را دیدی چه فکری کردی؟?”
ده ها نفر از Redditor فاش کردند که وقتی عروس هایشان در انتهای راهرو ظاهر شدند به چه فکر می کردند.. برخی از بهترین پاسخ ها را در زیر بخوانید; سپس, در نظرات به ما بگویید: چه کرد شما وقتی برای اولین بار عروس خود را دیدید فکر کنید?
اعتبار عکس: عکاسی جولی آیرین
1. “مقدس $%#@, این واقعا اتفاق می افتد, مرد.” “خداییش خوشگله, چگونه به این خوش شانسی رسیدم?” “صبر کن, باباش داره گریه میکنه? امیدوارم این اشک های شادی باشد… اوه, خداوند, آیا او پنهانی از من متنفر است? آیا او فکر می کند ما داریم اشتباه می کنیم؟? لطفا اجازه ندهید در طول مراسم چیزی بگوید…” “خوب, حالا او اینجاست, دستش را بگیر, عرق نکن… لعنتی, کف دست, تعریق را متوقف کنید!” - FerdThePenguinGuy
2. “او تنها چیزی بود که دیدم تا زمانی که برگشتیم تا با هم به عنوان یک زوج متاهل از راهرو برگردیم. او زیبا بود. من در آن لحظه می دانستم که من خوش شانس ترین مرد زندگی هستم.” - دارچین_مسیح
3. “من به معنای واقعی کلمه نمی توانستم فکر کنم. فقط با هیبت کامل خیره شدم و سعی کردم (خواندن: ناموفق) مثل بچه گریه نکن” - دوفالیک
4. “در چند دقیقه اول بیشتر حالت مه آلود است، اما به وضوح به یاد میآورم که فکر میکردم مثل یک احمق لبخند میزنم و قرار است چیزی به پدر و مادرش بگویم، اما تنها چیزی که به آن فکر میکنم این است که چقدر زیبا به نظر میرسد.” —WTFOutOfUserNames
5. “اشکم در اومد و واقعا عصبی شدم که میخواستم یه چیزی رو خراب کنم. و بعد او خیلی زیبا به نظر می رسید و من فکر می کردم لعنتی انتخاب درستی کردم.” - Canyoudigitsucka
6. “دقیقاً افکار من این بود که "خدای من او شبیه یک ستاره سینما است."’ فکر دوم من این بود که "خدایا او در سنگ های شلی که به پاسیو منتهی می شود سقوط خواهد کرد."” - DrinkinMcGee
7. “راستش من واقعا نیاز داشتم که ادرار کنم.” - طغیان
8. “هیچ چی, نه یک چیز لعنتی, می توانست آن لحظه را برای من خراب کند. اولین فکر من? «این واقعاً اتفاق میافتد, و عالی است.” - بدون خروج
9. “که…این زیباترین زنی است که در عمرم دیده ام. داغ لعنتی, بیا انجامش بدیم.” - mwatwe01
10. “از آن تپه پایین نرو… از آن تپه پایین نرو… لعنتی, آیا پدرش حداقل نمی توانست موهایش را کوتاه کند? مرد, من از اون پسر متنفرم. او مشکل مستی در پذیرایی خواهد بود. اما ای مرد, او زیباست. امیدوارم بارون نباره. عالی, الان دارم به آب فکر می کنم و باید ادرار کنم.’ من ADD دارم, اگر این کمک می کند تا همه چیز را در چشم انداز قرار دهیم.” - مارپیچ قرمز
11. “چگونه او را فریب دادم تا با من ازدواج کند?’ به دنبال: 'بسیار خوب, حالا کمی سریعتر راه برو. من می خواهم این را تمام کنم.” - لولموناد
12. “من بردم. من فقط احساس می کردم که اگر لحظه ای در زندگی من بود که رئیس نهایی را شکست داده بودم, شاهزاده خانم را نجات داد و صفحه تبریک را دریافت کرد, آن لحظه بود” - PenguinoMcDirt
13. “تا زمانی که نذر را نگفتیم، مجبور نبودم اشک بجنگم. فکر نمی کنم صدایم ترک خورده باشد, و می دانم که گریه نکردم. اما او میتوانست بگوید که نزدیک بود گریه کنم. او به من گفت که با من قیافه می گیرد تا گریه نکنم, اما من متوجه نشدم” - tsrtsrtsrtsr
14. “بهترین دوست من آنجاست, و زنی که بقیه عمرم را با او می گذرانم.’ به دنبال… اوه, نه. گریه نکن. اگر گریه کنی, من گریه خواهم کرد. آن را با هم نگه دارید. فوو. دخترخوب.'” - مرد وحشی چینی
15. “نگاهش کردم و با صدای بلند گفتم, 'او زیباست.’ دومی که دیدمش, عصبیت از بین رفت. اضطراب از بین رفت. من آماده بودم و نمی توانستم بیشتر از این خوشحال باشم.” - jshield
این مقاله در ابتدا در ظاهر شد هافینگتون پست